هنوز هم جنگ در راس امور است
هفته دفاع مقدس بهانه خوبی است برای پرداختن به علل وقوع جنگ و دلایل پیروزی ایران اسلامی، تا نسل جوان ما از تاریخ درس عبرت و عزت بیاموزد. جنگی نظامی از سوی دولت بعثی عراق آن هم به صورت تهاجم همه جانبه از زمین و هوا و دریا و با پشتیبانی مالی، لجستیکی، تسلیحاتی،انسانی که اکثریت قریب به اتفاق دولتهای غربی و شرقی به ویژه دو ابر قدرت بزرگ جهان، آمریکا و شوروی با هدف سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در پشت صحنه آن قرار داشتند. در این جنگ از 33 کشور جهان نیروی نظامی به عراق گسیل شد و تقریبا از همه این کشورها نیز اسیر گرفته بودیم. موشکهای دوربردی که شهرها و استانهای ما را هدف قرار میداد به همراه میگهای تیز پرواز 27 و 29 و تانکهای پیشرفته
T72 که از کشور شوروی به صدام هدیه میشد و هواپیماهای میراژ و سوپر اتاندار از مهد به اصطلاح دموکراسی یعنی فرانسه و آواکسهای اطلاعاتی از آمریکا و سلاحهای شیمیایی از آلمان و انگلیس و دلارهای نفتی از کشورهای عربی منطقه به ویژه عربستان سعودی و کویت دولت عراق را پشتیبانی میکرد. در این شرایط که جهان کفر و نفاق با همه امکانات و توان رزمی اش به جنگ با جمهوری اسلامی برخاسته بود امام استراتژی مهمی در برابر این جنگ طلبان جهان اتخاذ کرد ؛ ایشان دفاع از کیان اسلام و انقلاب و مرزهای کشور اسلامی را واجب دانست و فرمود: امروز جنگ در راس امور است. ایران اسلامی پس از اتخاذ این استراتژی تمام امکانات خود را در مقابله با دشمن زبون بسیج کرد؛ در آن شرایط حتی حوزه و دانشگاه نیز به جنگ فکر میکردند و دانشجویان وطلاب زیادی در میدان نبرد به شهادت رسیدند. در اثر آن استراتژی حکیمانه، تمام خاک اشغال شده به دامان ایران اسلامی بازگشت و حتی برای تعقیب و تنبیه دشمن به خاک دشمن وارد شدیم و بخش هایی از آن به تصرف رزمندگان اسلام در آمد.نتیجه: امروز از رژیم بعثی عراق که مجری سیاستهای آمریکا و شوروی در منطقه بود اثری باقی نیست ولی ایران سرافراز، مقتدر و پرتوان در جهان میدرخشد.
اما امروز در چه جنگی قرار داریم. برخی در آخرین روز جنگ پس از پذیرش قطعنامه این گونه میپنداشتند که جنگ تمام شد و باید اکنون به سراغ دنیا رفت و عقب ماندگیهای زندگی را دنبال کرد! ولی انسانهای تیز بین جنگ را خاتمه یافته نمیدانستند بلکه معتقد بودند که وارد مرحله جدیدی شده است. مقام معظم رهبری که آن روزها به تازگی زمام امور رهبری را به عهده گرفته بودند درست از همان سال 69 و 70 از شکل گیری تهاجمی"فرهنگی"خبر دادند که همه کیان و هویت ما را هدف قرار داده است:"انقلاب فرهنگی و اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در معرض تهدید دشمنان قرار دارد. امروز آرایش تهاجمی فرهنگی بسیار خطرناکی علیه انقلاب به وضوح مشاهده میشود زیرا جهان اسلام بیدار و هوشیار شده است. ازاین رو تهاجم فرهنگی دشمن با گذشته تفاوت بسیار دارد وشکل جدیدی پیدا کرده است و برای مقابله با آن باید با شناخت و آگاهی کامل عمل کنیم" (دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1370/09/20) سپس در برههای از شبیخون فرهنگی و در یک مرحله دیگر از قتل عام فرهنگی نام بردند. معظم له همواره از مسؤولا ن ارشد نظام میخواسند برای مقابله با این خطر اقدام کنند:" واقعى بودن تهاجم فرهنگى دشمن، ایجاب مىکند که در داخل کشور، مجموعهاى از نیروهاى صاحب فکر و اندیشه، خود را مسؤول دفاع و مقابله هوشمندانه با آن بدانند و شوراى عالى انقلاب فرهنگى، همان مجموعهاى است که پیوسته باید در حال فکر کردن، طرحریزى، تدبیر و آمادهسازى، تجهیز و تکمیل امکانات لازم براى مقابله هوشمندانه با تهاجم فرهنگى دشمن باشد" (دیدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1377/10/15)
مع الاسف باید با دلی پر غصه گفت که از آن تاریخ تا کنون که قریب 20 سا ل میگذرد،هیچ مسوولی در هیچ دولتی به این نکته و هشدار مهم توجه نکرد ه است. مقام معظم رهبری در سال 77 در جمع دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس در باره این داستان پر غصه میفرمایند " بنده یک وقت، شش، هفت سال قبل از این، بحث «تهاجم فرهنگی» را مطرح کردم که بحث برانگیز شد و بعضیها دربارهاش حرف زدند؛ شاید بعضی از شما یادتان باشد. همان وقت در تلویزیون جمهوری اسلامی میز گردی دراینباره تشکیل دادند که سه، چهار نفرآنجا بودند. یک نفر با آن نظری که بنده ابراز کرده بودم، موافق بود و حمایت میکرد؛ چند نفر دیگر هم بهکلّی آن را رد میکردند که «نه آقا! اینها خیالات است، اینها باطل است!» (بیانات معظم له در مراسم فارغالتحصیلی گروهى از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرّس، 1373/06/12)
متأسفانه مسؤولان امر و دولتهای گذشته و کنونی و نخبگان و فرهیختگان علمی و فرهنگی از حوزههای علمیه و دانشگاه با سه رویکرد متفاوت با این مساله روبهرو شدند. برخی از اساس منکر شدند و هنوز هم آن را باور ندارند. مثل این افراد مثل کسی است که شنیده بود خوردن باقلی زیاد عقل را کم میکند او برای اثبات این که این حرف غلط است همه اموالش را صرف خرید باقلی کرد و سپس به مردم گفت: این مطلب دروغ است زیرا من حتی خانه ام را نیز فروختم و باقلی خریدم و خوردم ولی عقل من کم نشد! ظاهرا این گونه افراد دچار چنین مشکلی شده اند که تهاجم فرهنگی را نمیبینند. دسته دوم نیز به عامل مهاجم تبدیل شدند و از سرمایه ملت برای تهاجم فرهنگی دشمن استفاده میکردند؛ ما هرگز جمله مقام معظم رهبری درباره وزیر وقت ارشاد دولت خاتمی را فراموش نمیکنیم که فرمودند: من از این وزارت راضی نیستم، اکثر کارهایی که این وزارت انجام میدهد بر ضد اسلام است.
چاپ کتاب و تولید فیلمها و اجرای تئاترهای ضد دینی و فرهنگی به امر روزمره تبدیل شده بود و کار به جایی رسید که حتی سراغ مردهها نیز رفتند و با چاپ دورههای کتابهای کسروی و ارسال رایگان آنها به کتابخانهها و محققان داخل و خارج در زمینههای دین زدایی نقش آفرینی میکردند و اکنون نیز برخی افراد به این رسالت مشغولند! دسته سوم کسانی بودند که با عملیات پارتیزانی و جنگهای نامنظم مثل گروه چمران اوامر ولی فقیه زمان را شناختند و با اجرای آن در حد امکان دشمن را غافلگیر کرده و در اهداف خود ناکام گذاشتند و یا طرحهای دشمن را به تأخیر انداختند. برای نمونه میتوان به همکاری مؤسسه امام خمینی و سپاه در اجرای طرح ولایت تحت اشراف آیت الله مصباح اشاره کرد که از سال 75 تاکنون توانسته اند بیش از 40 هزار دانشجو را با اندیشههای بنیادین اسلامی آشنا کنند و در این زمینه هستههای ایدئولوژیکی برای خنثی سازی طرح دشمن در دانشگاهها تشکیل شود. ولی این حرکت در برابر رحجم عظیم ورودی و خروجی دانشگاهها از آن سال تاکنون رقم بسیار ناچیزی است. نسبت به فرهنگ عمومی نیز متأسفانه اتفاق قابل ذکری نیفتاده است. نیم نگاهی به نوع پوشش و روند رو به رشد بد حجابی و پدیدههای ضد فرهنگی در جامعه این حقیقت تلخ را در مقابل چشمان عموم به نمایش میگذارد. به راستی از 20سال پیش که رهبر فرزانه انقلاب درباره این تهاجم هشدار داده و میدهند چرا مسؤولان امر این جنگ را جدی نمیگیرند؟ آیا امروز جنگ در رأس امور نیست؟ آیا باید نشست و قتل عام فرهنگی نسل جوان را نظاره کرد؟ آیا حوزه و دانشگاه و دولت و مجلس برای 10 سال و 20 سال آینده تدبیری اندیشیده اند که با روند رشد و شتاب روز افرون تکنولوژی در عرصه اطلاع رسانی و عرصه فرهنگی چه باید کرد؟ نباید فراموش کرد در سال 69 که مقام معظم رهبری در خصوص تهاجم فرهنگی هشدار دادند هنوز از شبکههای ماهوارهای و اینترنتی گسترده خبری نبود و تلفن و موبایل مجهز به سیستم اینترنت در جیب جوانان ما قرار نداشت. اما امروز همه اینها فراهم است و درسالهای آینده به مراتب پیشرفته تر خواهد بود.
به نظر میرسد در صورتی میتوان در برابر این تهاجم ایستاد و جان سالم به در برد که هم جنگ فرهنگی را باور کنیم و هم آن را در رأس امور قرار دهیم همان گونه که در جنگ نظامی چنین کردیم. دراین صورت میتوانیم مرزهای تصرف شده را به سرعت باز پس گرفته، با تمام قوا به فرهنگ منحط و آلوده دشمن حمله بریم و جشن پیروزی حق بر باطل را در اقصی نقاط جهان با به اهتزاز در آوردن پرچم اسلام بر پا کنیم.